رد شدن به محتوای اصلی

تحقیقات روانشناسی در مورد شخصیت وابسته

مهارت: ابراز خشم فرد وابسته

خشم فروخورده یکی از مهم ترین مشکلات شما به عنوان فردی وابسته است.
شاید با خودتان فکر کنید که ابراز خشم می تواند فاجعه آمیز باشد و منجر به طردتان شود اما اگر آن را به درستی ابراز کنید، دیگران نیز احترام گذاشتن به حقوق تان را می آموزند.
ممکن است در حال حاضر از روش های غیر موثری مانند تمیز کردن افراطی خانه، آشپزی کردن های مکرر، بیرون زدن از خانه و امثال آن برای جابجایی خشم تان استفاده کرده باشید.
اگر چه این روش ها در برخی موارد می تواند مفید باشند، اما استفاده ی افراطی از آن ها به هیچ وجه توصیه نمی شود.
به عنوان بهترین گزینه لازم است ابراز کلامی خشم به شیوه ی صحیح را بیاموزید:

ابراز خشم را با پرخاشگری اشتباه نگیرید.

بنابراین در اولین مرحله سعی کنید به خودتان مسلط باشید و با چهره ی برافروخته و تن صدای بالا صحبت نکنید.
اگر در موقعیتی هستید که کنترل تان بر علایم جسمی تان کم شده، بهتر است یک لیوان آب بنوشید، یا کمی راه بروید و پس از آرام شدن اقدام به ابراز خشم تان کنید.

کاری نکنید که طرف مقابل تان گارد بگیرد.

شروع مکالمه با عبارتی مثل “تو همیشه منو نادیده می گیری، بازم کار خودتو کردی و..” می تواند در طرف مقابل تان احساس اتهام ایجاد کند و تنش و مشاجره ی خطرناکی را شکل دهد.
بنابراین از احساس خودتان صحبت کنید.
“عصبانی ام. دارم از شدت عصبیت منفجر میشم. الان خیلی بی اعصابم”.

“الان خیلی عصبی ام. با حرفایی که زدی بهم حسابی توهین شده” و یا ” الان خیلی عصبی ام. چطور ممکنه یه آدم قولشو فراموش کنه؟”

مهارت سوم: بیان قاطعانه ی انتظارات فرد وابسته

ممکن است به عنوان یک فرد وابسته، مدت های زیادی از بیان انتظارات تان خودداری کنید و پس از مدتی، خسته و کلافه و غمگین شوید و تصمیم بگیرید تا ارتباط تان را به پایان برسانید.
وابسته ها غالبا برای به پایان رساندن ارتباط نیز مشکل دارند و هیچ گاه برای پایان دادن رابطه ای که در آن مورد ظلم واقع هستند، پیش قدم نمی شوند.
این وضعیت می تواند شما را در برزخ عذاب آوری قرار دهد که علی رغم نارضایتی تان قادر به ترک آن نیز نیستید.
بنابراین وقت آن است که بیان قاطعانه ی انتظارات تان را یاد بگیرید و به واکنش هایی مانند سکوت، قهر، غصه خوردن و.. پایان دهید.

چگونه انتظاراتم را بیان کنم؟

بیان قاطعانه ی اتظارات نیز از فرمول بیان احساسات پیروی می کند.
برای این کار انچه لازم دارید، پیروی از دستور زیر است:
  • جملات تان را با ضمیر من آغاز کنید.
  • در هر بار فقط یک درخواست را به صورت روشن و واضح مطرح کنید.
  • انتظارتان را عنوان کنید.
  • از بیان جملات سوالی، همراه با باید و نباید و چرا خودداری کنید.
به عنوان مثال بجای جمله ی “چرا تو همیشه اینقد بدقولی می کنی؟” می توانید بگویید:
“وقتی قولی میدی و سر حرفت نمی مونی خیلی عصبی میشم. لطفا از این به بعد وقت شناس باش. ”
ممکن است شروع بیان احساسات برای تان بسیار ترسناک باشد اما با برداشتن اولین گام، متوجه خواهید شد که اتفاق خاصی نمی افتد و پس از بیان انتظارات تان، احساس بهتری را تجربه می کنید.

چگونه از دیگران درخواست کمک کنم؟

شاید شنیدن این جمله از زبان یک مراجع وابسته برای تان جالب باشد.
یکی از مراجعین وابسته، عدم توانایی اش در کمک خوهای از دیگران را این طور تعریف می کرد:
“الان پنج ساله که با یه آقایی دوستم. اون باهام خیلی راحته اما شاید باورتون نشه که در طی کل این مدت، هیچ وقت باهاش احساس راحتی نداشتم تا بتونم ازش کمک بخوام. احساس می کنم درسته که بهش خیلی می چسبم ولی اصلا باهاش صمیمی نیستم”.
ناتوانی وابسته ها در کمک خواهی می تواند به این باور برگردد که ” دیگران از من مهم تر اند”.
وابسته ها معتقدند چون دیگران مهم تراند می توانند در هر زمانی درخواست کمک داشته باشند اما خودشان را در حدی نمی بینند که از دیگران تقاضای کمک کنند.
به عنوان یک انسان، لازم است بدانید که شما نیز ممکن است نیازمند کمک خواهی از نزدیکان تان باشید.
بنابراین این حق را از خود دریغ نکنید و خواسته های تان را به شکل زیر مطرح کنید:

جملات سوالی و یا منفی را کنار بگذارید.

  • از جملات خبری و مثبت استفاده کنید.
به عنوان مثال “حالم اصلا خوب نیست. لطفا اینجا باش تا با هم به دکتر بریم.” به جای ” نمیشه بیای با هم بریم دکتر؟ آخه حالم اصلا خوب نیست..”

منبع: 

مهارت های تحول زندگی اختلال شخصیت وابسته

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رهایی از چنگال افسردگی با درمان بدون دارو

  نوروتراپی و لورتا این روش های با جدیدترین دستگاه های تشخیصی( منبع ) و درمانی( منبع ) جهانی صورت گرفته، اثربخشی بالایی همچون دارو درمانی دارد( منبع ) و هیچگونه عوارضی به همراه ندارد( منبع ). این توسط توموگرافی الکترومغناطیسی مغز سه بعدی با وضوح پایین (LORETA) پشتیبانی می‌شود، که مناطقی در مغز را که تحت تأثیر اختلالات روانپزشکی و مواد روان‌پزشکی قرار دارند، شناسایی می‌کند( منبع ). می توانید اطلاعات بیشتر درمورد  لورتا  کسب کنید روان درمانی تلاش برای جلوگیری از درمان افسردگی شما را منزوی می سازد. پس چرا کمک نمی گیرید؟ در ادامه دلایلی ذکر شده است که بسیاری از افراد بخاطر آن ها از کمک مورد نیاز خود اجتناب می کنند: انتظار برای رهایی به مرور زمان.  افسردگی با گذشت زمان سخت تر شده و زندگی را برای مدت طولانی تری دشوار می کند. ترس از نیاز به دارو،  همه درمان‌های افسردگی نیاز به دارو ندارند و بسیاری از داروها موقتی هستند. همیشه احساس غم نمی کنید،  اما غم و اندوه تنها علامت یا اثر افسردگی نیست. از صحبت با پزشک یا درمانگر خجالت می کشید،  اما دلیلی برای این موضوع ...
  پدران نقش مهمی در تربیت فرزندان و شکل‌گیری شخصیت آن‌ها ایفا می‌کنند. پدر دلسوز و مسئول دارای ویژگی‌های خاصی است که او را به الگویی برای فرزندانش تبدیل می‌کند. در این مقاله، مهم‌ترین صفات پدر ایده‌آل را بررسی می‌کنیم. پدر بودن   به این معنا می باشد که علاقه داشته باشید  شخصی بخشنده  باشید و اطمینان کنید که فرزندانتان از  هر نظر تامین می شوند. ص صفات پدر ۱. محبت و حمایت یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های پدر خوب ، حمایت عاطفی از فرزندان است. مطالعات نشان داده‌اند که کودکانی که از  حمایت عاطفی پدر   بهره‌مند می‌شوند، اعتمادبه‌نفس بیشتری دارند (Lamb, 2010). ۲. مسئولیت‌پذیری یک پدر  مسئول تعهدات  خود را نسبت به خانواده جدی می‌گیرد و الگوی خوبی برای فرزندانش است.  پژوهش‌های دانشگاه هاروارد  نشان داده‌اند که کودکان دارای پدران مسئول، در آینده عملکرد بهتری در زندگی خواهند داشت (Pleck & Masciadrelli, 2004). ادامه  صفات پدر خوب

چرا احساس شادی و غم ندارم؟

چرا احساس شادی و غم ندارم؟   ممکن است اتفاق بیفتد که برخی از افراد به طور ناگهانی   احساسات ناخوشایند و خوشایند را احساس نمی کنند . علیرغم تلاش‌هایی که برای بازگشت به تجربه احساسات انجام می‌شود، خشم، شادی، لذت یا غم دیگر درک نمی‌شود. اما چرا این اتفاق می افتد؟ و چگونه می توان احساسات خود را دوباره فعال کرد؟ احساس نکردن شادی و غم احساس نکردن شادی و غم، یا بی‌حسی عاطفی، می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله عوامل روان‌شناختی، عصبی، یا حتی سبک زندگی. برخی از دلایل رایج عبارتند از: استرس و اضطراب مزمن – وقتی ذهن شما دائماً درگیر استرس باشد، سیستم عصبی ممکن است برای محافظت از شما احساسات را سرکوب کند. افسردگی – در برخی موارد، افسردگی به جای غم شدید، می‌تواند باعث بی‌حسی هیجانی شود، جایی که فرد نه احساس شادی دارد و نه احساس غم. فرسودگی روانی (Burnout) – اگر بیش از حد کار کرده یا از نظر عاطفی خسته باشید، ممکن است احساساتتان خاموش شوند. مصرف برخی داروها – داروهای ضدافسردگی، آرام‌بخش‌ها یا حتی برخی داروهای دیگر ممکن است باعث کاهش احساسات شوند. ا ختلالات شناختی و ...